سه‌شنبه، فروردین ۰۴، ۱۳۸۸

عیدانه های من!

1- امسال سال جدید را با قهر با خودم شروع کردم، ولی راستش بعدش از خودم خجالت کشیدم و آشتی کردم با کلی منت به سر خودم ... سال تحویل هم خونه تنها بودم مثل سال های قبل.البته امسال می شد با کسانی باشم ولی ترجیح دادم که با خودم خلوت کنم ...
2- دلم از دست خودم خیلی گله داره، اونایی که منو خوب می شناسن می دونن که من کسی را نه قضاوت می کنم و نه نقد.به نظرم تنها شخصی را که می تونم خواهر و مادرشو سرویس کنم و پدر صاحب بچه شو در بیارم خودمم. توی هر اتفاقی که می افته اگه کسی دلمو می شکونه بهم بی احترامی می کنه یا خلاصه هر رفتاری که باعث ناراحتیم می شه یادم می ره که شاید بشه از اون طرف هم گله کرد.زودی لباس قضاوت می پوشم و خود بیچاره مو می برم پای میز محاکمه. همه اش از دست خودم ناراحتم که چرا این اتفاق افتاد و کجای کار من ایراد داشت که این اتفاق افتاد... خلاصه در سال گذشته چند تا اتفاق اساسی در زندگی من افتاد که نتیجه اش این شد که اون ادم ها هیچ وقت نفهمیدن که چه شد ... بعد از این که خودم رو در مقام قضاوت حسابی تیکه و پاره کردم به این نتیجه رسیدم که باید رابطه ام را با این آدما کم کنم و یا اینکه در مسیر دیگری بیاندازمش!!!! اون موقع فکر می کردم که دارم بهترین کار را می کنم که کسی را نقد و قضاوت نمی کنم و حتی در مقام گله هم به کسی توضیحی نمی دم ولی در همین تیکه پاره کردن ها بود که فهمیدم دارم عملن صورت مسئله را پاک می کنم و این کار از من بعیده. تازه باید یه کمی هم به خودم حق بدم نمی شه که همیشه من مقصر باشم و قابل نقد!خلاصه این مهمترین تصمیم امسال منه : هم چنان به عدم قضاوت و نقد خودم ادامه می دم ولی اگر کسی ناراحتم کرد. علتش را بهش می گم شاید اونم توضیحی در این باره داشته باشه بعدش هم هر تصمیمی که گرفتم را عملی می کنم .
3- یکی از این اتفاقات باعث شده که من نسبت به صداقت ادم ها در هر رابطه ای بسیارمحتاط شم . من از طرفداران پرو پاقرص این نظریه بودم که که می گفت همه صادق هستن مگه اینکه عکسش ثابت شه!!! ولی اتفاقی که در آذر ماه سال گذشته و اسفند امسال افتاد باعث شد که کمی در نظریه خودم تعدیلات به عمل بیارم!الان هم سخته برام که فکر کنم آدم ها صداقت ندارن ولی دیگه برای همه یکسان از کیسه ام مایه نمی ذارم ...خیلی از ادم های دور و اطرافم را به این علت ممکنه دیگه نخوام ببینم سخته ولی باید قبولش کنم که نبود بعضی ها بهتر از بودنشونه . متاسفم که این طور شد ولی زمان لازم دارم که به حالت اول برگردم.
4- تصمیم بعدی اینه که : هر آدمی چه زن و چه مرد زمانی که به خونه ام می یاد چنان ذوق کنم که انگار تازه دیدمش وبرای اولین بار و هنگامی که خونه را ترک می کنه گویی که بار آخره که می بینمش. این کار برام چندتا حسن داره اول اینکه همیشه اومدنش برام خوشحالی می یاره و این خوشحالی باعث بشه که اگر دیگه ندیدمش از ندیدنش ناراحت نشم ولی اگه دیدمش ذوق مرگ بشم!!!!(نتونستم خوب منظورمو برسونم ولی حتمن اونایی که منو می شناسن می فهمن منظورم چیه!!!)
5- ولی امان از وقتی که گیر یه آدم زبون نفهم بیافتی که هرچی براش توضیح بدی که نمی تونی به چشمی که اون می خواد ببینیش و اصولن چشم دیدنشو نداری دیدنش باعث یادآوری خاطراتی که داری سعی می کنی یه جوری واقن به خاطره تبدیلشون کنی و وجود این آدم باعث می شه که همه زحماتت به باد هوا یا فنا بره ... همه اینا رو پشت تلفن بهش توضیح می دی و خوشحالی که به تصمیم هایی که گرفتی داری عمل می کنی و شب با خیال راحت می خوابی و غافل از اینکه قراره صبح روز دوم فروردین زنگ در به صدا در بیاد و وقتی می ری پایین در رو باز می کنی می بینی که با نیش باز ایستاده پشت در و داره می گه می دونستم دلت برام تنگ شده ولی نمی تونستی بگی!!!!!!!!!!!!! بعدش ناگهان احساس می کنی که چه خوب بود اگه کشوری به اسم اسپانیا وجود نداشت و یا هیچ رابطه ی دیپلماتیک نبودش که به این بابا ویزا بده و یا دعا می کردی که کاشکی توی فرودگاه برش می گردوندن و یا راننده تاکسی می دزدیدش!!!! ولی بعدش سر و صدای این بابا از عالم خیال می یاردت بیرون و مجبوری با واقعیت کنار بیایی!!!!

در مجموع امیدوارم که سال جدید برای همه سال خوبی باشه ....