سه‌شنبه، خرداد ۰۲، ۱۳۸۵

درحال حاضر سرم خيلي شلوغ و پلوغ مي باشد . دارم روي پايان نامه ام کار مي کنم . در مورد زنان در خاور ميانه و روند جنبش فمينيسم در خاور ميانه و علي الخصوص ايران کار مي کنم . در اين رابطه مجبور بودم که از ابتدا درخصوص وضعيت قبلي و کنوني زنان تحقيق کنم . به نتايج بسيار بسيار جالبي رسيدم. تصميم گرفتم که مرحله به مرحله شما را در جريان اين تحقيقات قرار بدهم . درباره ايزدبانوان و الاهه هاي باستاني نا بوجود اورندگان جنبش هاي زنان .... سير بسيار جالب . آموزنده اي است. دراين ميان البته صحبت هاي غيرمربوط به اين بخش را هم خواهيم داشت . در هر حال اميدوارم که براتون حداقل به عنوان اطلاعات عمومي جذاب باشه . در ضمن از الان اعلام کنم که بنده نه لزبين هستم و نه اينکه معتقدم تمام مردان دنيا را بايد کشت و از بين برد . بلکه فقط و فقط قصدم اينکه اطلاعاتم را در اختيار کساني که در اين مورد دوست دارند چيزي بدونند بگذارم ....

وضع خانواده در کمون اولبه:
- دوره مادر شاهي:
- در دوره کمون اوليه همانطور که کار و توليد عمومي بود زن ها و مردها نيز به يکديگر تعلق داشتند در اين دوره تقريبن تمام اموال اشتراکي بودند. مالکيت خصوصي وجود نداشت از فقير و غني اثري نبود زيرا بهره کشي و اثتسمار انساني از انسان ديگر آغاز نشده بود مورگان محقق امريکايي مي گويد در اثر تحقيقات به اين نتيجه مي رسيم که خانواده در طول عمر بشر شکل هاي مختلفي به خود گرفته است . که با شکل امروزي ان کاملن متضاد مي باشد. امروز اينطور به نظر مي رسد که خانواده تنها بر روي وحدت زوج و زوجه يعني مونوگامي قرار داشته . ولي مطالعه تاريخ بدوي نشان مي دهد که روزگاري بوده که تعدد زوجات و تعدد ازدواج يکديگر را تکميل مي کرده است . روابط جنسي بشر در داخل قبيله به هيچ قاعده و اصولي مقيد نيوده است . هر مرد به هر زن و هر زن به هر مرد تعلق داشته است. حسد و فکر زناي با محارم وجود نداشته زيرا که نه فقط در ادوار اوليه برادر و خواهر با يکديگر زن و شوهر بودند بلکه حتي امروز هم رواط جنسي ميان والدين و فرزندان در پاره اي از قبايل آلاسکا در مرکز امريکاي شمالي شيلي و هندوستان مجاز است. در چنين وضعيتي در هيچيک از شکل هاي خانواده گروهي نمي توان به تحقيق دانست پدر فلان فرزند کيست ولي مادرش معلوم است . مادر کليه فرزندان خود را فرزند خانواده مشترک مي خوانند و نسبت به آنها وظايف مادري را دارد و سلسله نسب از جانب مادر معين مي شود. بعد از دوره مونوگاميک با گذشت زمان روابط جنسي ميان خواهران و برادران و انشعابات دورتر آنها يعني زناشويي در ميان اقوام هم خون تحريم شد و خانواده يا سندياسميک syndiasmiq بوجود آمد. در اين مرحله يک مرد با يک زن زندگي مي کند ولي تعدد زوجات و داشتن رابطه با زنان ديگر يکي از حقوق مردان است ولي زن بايد کاملن به مرد خو وفادار باشد و زناي او با قساوت تنبيه و مجازات مي شود . در دوره مادرشاهي فعاليت کشاورزي و ساير اعمال مهم اقتصادي به همت زنان صورت مي گرفت . به همين مناسبت مردم آن روزگار براي زنان ارزش و مقام بزرگي قايل بودند. و زنان را مظهر نعمت و فراواني مي خواندند و قوام و دوام اجتماع را بوجود انان موقوف مي دانستند . ارزش اقتصادي زنان سبب شده بود که رياست اقوام و قبايل با آنها باشد. از مختصات اين دوره يکي اينکه فرزندان فقط در کلان مادران وارد مي شدند و تنها از انان فرمانبرداري داشتند و شوهرها نيز در قبيله ماردان وارد مي شدند و از بانوي قبيله پيروي مي کرند و مردم فقط به اجداد مادري خود احترام مي نمودند. و در اجتماعات قبيله اي مردم يعني زنان و مردان روساي خود را تعيين مي کردند و راجع به جنگ و صلح تصميم مي گرفتند. در اين دوره غالبن روساي قبيله از بين زنان انتخاب مي شدند به همين علت است که اين دوره را دوره مادرشاهي مي خوانند.

- دوره پدرشاهي :
در کمون اوليه تربيت و نگهداري حيوانات اهلي ابتدا به واسطه مردان صورت مي گرفت . درحاليکه کار پر مشقت زراعت بوسيله زنان انجام مي شد. کم کم اهميت و تاثير چوپاني در زندگي اقتصاد کان آشکار شد و انسان موفق گرديد که از گاو و گوسفند و اسب براي فعاليت کشاورزي و شخم زمين استفاده کند. و بار سنگين کشت و زرع را از دوش زنان بردارد. از اين دوره است که مقام با تغيير طرز توليد تنزل مي يابد و احترام و قدرت مردان فزوني مي گيرد و به اين ترتيب دوره مادر شاهي سپري مي شود و دوره پدر شاهي جاي ان را مي گيرد.
پس از آنکه روابط جنسي ميان برادران و خواهران و انشعابات دورتر آنها ممنوع شد گروه هاي شرکايي به صورت ژنس درآمد. يعني حلقه ثابتي از خوبشان همخون از شاخه زن بوجود آمد که اعضاي آن نمي توانستند ميان يکديگر ازدواج کنند. تا مدتي که نسب فقط از سمت زنان معين مي شد ميراث معمولن به نزديکترين اقوام يعني به همخون هاي سمت مادر مي رسيد . زيرا ثروت ژنس مي بايست در خود ژنس باقي بماند. به اين ترتيب اگر مالک گله مي مرد گله هاي او از بين برادران و خواهران او و اخلالف آنها تقسيم مي شد و فرزندان متوفي از پدر خود ارثي نمي بردند . ولي با زياد شدن ثروت و استقرار رژيم پدرشاهي قدرت مرد فزوني گرفت و کم کم نسبت به جاي آنکه از جانب مادر تعيين شود از سمت پدر تعيين گرديد و حقوق ارثي در بين همخون هاي سمت پدر تقسيم شد.
يکي از دانشمندان بزرگ اجتماعي واژگون شدن رژيم مادر شاهي را بزرگترين انقلاب خانواده و شکست تاريخي جنس زن مي شمارد. زيرا ازاين پس زن اسير اقتصادي و بنده شهوت مرد و افزار ساده توالد و تناسل مي گردد و مرد در خانه نيز فرمانرواي مطلق مي گردد.
خوب اين هم از اين اگه دوست داشتيد بيشتر در اين مورد بدونين با من تماس بگيريد .

فعلن تا بعد ....