سه‌شنبه، دی ۲۸، ۱۳۸۹

سئوال

مدت هاست به این فکرم که آیا تعریف ثابتی از عشق و عاشقی وجود دارد؟ آیا فقط کشش جنسی است و یا احساسات هم در آن دخیل است؟ عشق بی قید و شرط چه طور؟ فاکتورهای وجودی اش چیست؟
رومئو و زولیت بیشتر عاشق بودند یا احمق یا خیالباف و یا شاید هم دو موجود بی کار و جویای کمی هیجان؟
خیانت آیا مجاز است و یا نیست؟
تعهد چطور باید وجود داشته باشد یا نه؟
عشق آزاد وجود دارد یا نه؟
آیا در رابطه بین زن و مرد خط قرمز معنا دارد؟....
مدت هاست به این فکر می کنم که می باید کلن تعاریفم را تغییر بدهم ...آیا شدنی است؟
شما برای این سئوال ها جواب دارید؟ ....

شنبه، دی ۱۸، ۱۳۸۹

باد برده ها...

توی قطار نشسته ام و بیرون را نگاه می کنم و لحظات را می شمارم تا به مقصد برسم...
به آرزوهایم فکر می کنم ... فکر می کنم در کدام ایستگاه جایشان گذاشتم که دیگر ندارمشان؟
به لحظاتی فکر می کنم که حتی دیگر به عنوان خاطره هم به یادشان نمی آورم...
و به پسرک چشم آبی فکر می کنم که روزگاری قهرمانم بود ... روزگاری که سپری شده ....
و به پسرکی می اندیشم که ناگهان باد با خود بردش...
با تکانی به خودم می آیم ...
قطار ایستاده است...