دوشنبه، آذر ۱۳، ۱۳۸۵

پست تولد و چند چیز دیگر

10 آذر ماه تولدم بود. دیگه دارم یواش یواش نزدیک به دوران چهل می شم. الان دقیقن 3 روز است که وارد 36 سال زندگی ام شدم . خیلی احساس خوبیه . همیشه از این که وارد دهه 30 زندگی ام بشم احساس خوشحالی می کردم.
نمی دونم شاید اینم از اخلاق های عجیب و غریبم سرچشمه گرفته باشه.
پس با چند روز تاخیر تولدم مبارک

دوم اینکه توی ده ما لواسون خیلی هوا عالیه!!!!!! ولی خداییش برف با حالی اومد . برخلاف تهران نه کسی توی راه موند و نه اینکه آب و برقش قطع شد. اینم از محسنات دوری از پایتخت ......

دیگه این که سرم خیلی شلوغه و اصلن نمی رسم که زندگی عادیم را داشته باشم . سه روز است که یک صفحه کتاب نخوندم و این داره منو دیوانه می کنه برای آدم هایی که مثل من یه جورایی به خواندن کتاب اعتیاد دارند این مطب کاملن قابل درکه .....
چهارم این که من از نیک آهنگ کوثر اصلن خوشم نمی آید ولی چه کنم که قلم خوبی در کشیدن کاریکاتور داره . البته من اصن خودش را از نزدیک نمی شناسم وی با حرفایی که از خودش توی وبلاگش می نویسنه به نظر من که موجودی است بسیار از خود راضی . حالا یا واقعن همینطور است یا اینکه مرض داره از خودش یه همچین تصویری ایجاد کنه برای خواننده ......

و خوشحالم که روز تولدم روز جهانی مبارزه با ایدز این بلای جان بشریت البته بعد از احمدی نزاد است . چقدر خوبه که روز بیاد که بتونی بدون هیچ شرم و خجالتی در مورد این بیماری صحبت بکنی برایش کمپین راه بیاندزی . داشتم بی بی سی را می خوندم درباره ایدز در روسیه مطالب جالبی نوشته بود . با چند نفر که اچ آی وی مثبت داشتند مصاحبه کرده بود . دونفر از انها با هم ازدوج کرده بودند و منتظر فرزندشان بودند. یکی دیگه شونم از راه تزریق مبتلا شده بود . جالب بود که می گفت اون موقعی که دکترش بهش گفته بوده ایدز داری خیلی روش اثر نذاشته بوده برای اینکه اثیر مه مغزی بوده و در علم هپروت بعدن که تصمیم می گیر اعتیاد را کنار بذاره متوجه عمق این فاجعه می شه . یکی دیگه شون که توی یک مرکزی کار می کنه می گفت که بیشتر کسایی که تماس می گیرند بیشتر می خواهند که یک ساپورت روحی روانی داشته باشند و بدونندکه اونها تنها نیستند . پیشنهاد می کنم حتمن این گزارش را بخونید.