چهارشنبه، اسفند ۱۶، ۱۳۸۵

می گم بعضی وقت ها حس ششم می یاد سراغم ... خودم هم باورش نمی کنم . امروز از صبح خیلی دلم شور می زد... یعنی شور که نه ... یه کمی منتظر یه اتفاقی بودم که خودم هم نمی دونستم چی بود.....
به مونا زنگ زدم که چه خبر ؟ گفت امروز یه تعدای از بچه ها را آزاد می کنند می یایی بریم جلوی اوین ؟ گفتم چرا که نه .. به بهانه دکتر زدم بیرون . توی راه یه دربست گرفتم و گفتم اوین وقتی سوار شدم آقای راننده پرسید ده اوین می ری دیگه ؟ گفتم نه زندان اوین می رم ... بعد از یه مدتی که در سکوت رانندگی می کرد و در ضمن هر از گاهی هم از توی آینه یه دیدی می زد ، نتونست طاقت بیاره و ازم پرسید خانم برای چی می خوایی بری اوین ؟ قیافه ات به اینایی که می ند اونجا نمی خوره ؟ گفتم آقای مگه بقیه که می رند اون جا چه شکلی هستند که من شبیه اونا نیستم؟ گفت نمی دونم ولی می دونم که مثل بقیه نیستی . اینو که گفت شروع کردم براش از کمپین تعریف کردن و اینکه چرا بچه ها را گرفته بودند بعدش هم یه دفترچه دراوردم و بهش دادم و ازش خواهش کردم که اونو بخونه خلاصه تا جلوی در زندان باهم گپ زدیم.
جلوی در که رسیدم یه تعدادی آدم بودند که من اصلن هیچ کس را نمی شناختم الا جواد منتظری . خلاصه بقیه کم کم آمدند داشتم با مونا و بیتا حرف می زدم که یهو در باز شد و بچه ها یکی یکی از در اومدند بیرون . میرم میرزا ناهید کشاورز سارا لقمانی زینب پیغمبر زاده و زارا و یه خانم دیگه من نمی شناختمش بعدش هم همه با هم رفتیم کانون زنان ....
خلاصه روز شلوغی بود. بعدش هم که قول و قرار فردا را گذاشتیم و من و مونا و گیتا اومدیم تا تجریش و از اونجا هم رفتیم خونه . بعدش که رسیدم به خونه فکر کردم اگه یه درصد فردا اتفاقی بیافته خوب همه جا کثیفه و مامانم اگه بیاد تهران که حالش بد می شه تا الان که ساعت 12:30 شب است داشتم تر و تمیز می کردم . الان هم فکر کنم دیگه کافی باشه خیلی خیلی خسته هستم تازه فردا صبح باید سر کارم هم برم .
خیلی خوبه که امشب یه تعدادی از خانم ها توی خونه شون کنار خوانوادشون هستند ولی بقیه مثل جلوه جواهری که عادت کرده بودم یه روز درمیون لینک هایی که می فرستاد را بگیرم و بخونم .... خانم شادی صدر خانم نوشین احمدی خانم شهلا انتصاری و بقیه که می گفتند اینها توی انفرادی هستند .. خدا کنه که بقیه هم زودتر از اون تو بیرون بیایند...
فردا روز زن است و دست دولت مهرورزی با رایحه خوشش در دنکنه که چقدر برایمان سنگ تمام گذاشتند و چه پاسی داشتند روز زن را ....
در هر حال روز زن مبارک باشه