شنبه، آبان ۱۳، ۱۳۸۵

این چند روزه می خواستم خیلی چیزا بنویسم . ولی به علت اینکه مامانم کمی زیادی مریض است حوصله ام نشد.ولی اینو می نویسم . هر چند روز یکبار از حسین درخشان ایمیلی می گیرم . دوست دارم نگاه هایش را به همه مسائل بدونم . معمولن 100% هم نظراتش را قبول ندارم. اصلن هم از نزدیک نمی شناسمش وهیچ چیزی هم از ایشون به بنده نمی رسد. ولی اینو می خوام بگم که با حتاکی و بی احترامی به این آدم یا هر آدم دیگری که در دنیای مجازی سری توی سرها داره به هیچ جا نمی رسیم . این بلاگرهای محترم که این همه حرف ناجور نوشته اند هیچ وقت از خودشون پرسیده اند که چرا باید این آدم برای این کار انتخاب بشود نه بنده یا شما یی که خیلی هم از این قضیه ناراحتید؟ خوب با بی احترامی کردن کاری درست نمی شه . شما هم ایمیل بزنید و خودتون یا یکی دیگه را به عنوان داور پیشنهاد کنید. نمی دونم ما کی می خواهیم یاد بگیریم که همه آدم های روی زمین الزام ندارند که دلبخواه من و شما رفتار کنند. بهتره آدم نخواد که فوری همه را قضاوت کنه .حالا ایشون یا ینده شدیم داور نه اصلن یه بلاگر محترم دیگه . چه اتفاقی می افته . شما را هم به عنوان بهترین بلاگر دنیا انتخاب کردند. خوب مبارکتون . ولی به نظر من ما با بی احترامی کردن به همدیگه وقتی را که می تونیم برای تمرین دموکراسی داشته باشیم و یا اینکه به همیدگه چیزی یاد بدهیم یا یاد بگیریم مثل بقیه فرصت ها در دنیای غیر مجازی به هدر می دهیم.
اما شما آقای حسین درخشان عزیز که خیلی ازت چیز یاد گرفتم. شما هم هرچیزی را به نظر من خیلی جالب نیست به خورد دریافت کننده های ایمیلتان بدهید. این هم یک راه جلب توجه است نه؟
حالا ما اینو نوشتیم . فردا همه می نویسند که خودش می خواسته خودشو مطرح کنه . اونم داره قضاوت می کنه و غیره ....
ولی به جان خودم مدتها است این خوره مشهوریت بدجوری داره من غلغلک می ده .. و البته بشر جایزالخطا است دگه